وظیفه ی هر پدری است.

بعضی اسم‌ها همان اولِ کار جذبت می کند. اینقدر خوش‌طنین است که ناخودآگاه دوستش داری. بیشتر وقت‌ها وقتی کسی را صدا می زنم با توجه به معنیِ اسمش صدایش می‌زنم و این حلاوت آن اسم را برایم بیشتر می‌کند. می‌پرسد:«عمه اسم من چه معنی میده؟» «زندگی» لبخندی بر گوشه ی ادامه مطلب…

گل های داوودی

نمی دانم با خودم چند چندم بین کودکی و نوجوانی. زنی بلند قامت جلو تر از من قدم برمیدارد و من قدم هایم را بِدو، دوتا یکی می کنم تا زودتر به او برسم. ساقه ی گل های داوودی توی دستم خیس عرق شده اند. یک سنگ قبر کوچک می ادامه مطلب…

مَـدارْ

و گفت: «خداوندِ تعالی دِل ها را موضع ذِکـر آفرید. چون با نفْس صحبت داشتند موضع شَهوتـ شد. و شهوَتـ از دِل بیرون نرود، مگر از خوفی بیـقرار کننده و یا شوقی بی آرامـ کننده.» دِل میانه ی توست. باید بِلـرزَد تا تو بر مَـدارْ بمانی.

بنیان مرصوص

برای بودنِ با تو، طابق نعل به نعل بودنِ من، نیاز به بنیانی مرصوص دارم. پدر ِ مهربانم، دخترت دست تو را می خواهد. می خواهد روی دو پای ضعیفش بایستد. می خواهد با تو و برای تو قدم بردارد. کمکم کن!  ذکر یا علی دور زبانم می چرخد و ادامه مطلب…