افسار
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت اکنون شبِ جمعه از نیمه گذشته و فردا روزِ یـار است. این همه ملامتِ عقـل، نفْس را … خسـته و فِسـرده ام. بیـا آقایِ جـان و افسارِ این نفْسِ توسـن در دست گیر که کمندش ادامه مطلب
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت اکنون شبِ جمعه از نیمه گذشته و فردا روزِ یـار است. این همه ملامتِ عقـل، نفْس را … خسـته و فِسـرده ام. بیـا آقایِ جـان و افسارِ این نفْسِ توسـن در دست گیر که کمندش ادامه مطلب
_بازم قصّه ی اماما…باشه؟ _باشه. _هنوز قصّه ی امام علی تموم نشده؟ چقدر داستان داره. _خب بعضیا زندگیشون پر از برکته. _یعنی چی؟ _از بس بزرگن و کارای خوب می کنن… هر روزِ زندگیشون یه قصه داره… اما از امروز در مورد امام حسن می گم. _امام حسن کی بود… ادامه مطلب
پاری وقت ها دلم برای خودم می سوزد. دلم می خواهد برایش بزنم زیرِ گریه. برای خودم بخوانم: دلم را برایت سرودم. اما دورم شلوغ است و باید بخندم. دلم می خواهد بعد از نماز، نشسته توی سجاده بخوانم: فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام ادامه مطلب
به هر چه گمان می برم، چنگ می زنم. گمــانِ ایجاد آرامش! این تقلاها…کجا از پای می ایستد؟ آن جا که به او می رسم… یا آن جا که او خود، دستم را می گیرد… یا این آرامش، دست نیافتنی شده است و من در این تقلای هر لحظه ی ادامه مطلب