دنیـا

کتاب کشکول شیخ بهایی را باز می کنم. این عبارات، در مورد دنیا، از جلوی چشمانم رد می شود: «دل خویش را به یأس از تو قانع ساختم و از تو بازگشتم؛ چه یأس نیکوترین داروی طمع است. تو نیک بدان و من نیک دانم که از این پس دیگر ادامه مطلب…

زمان

زندگی پرسید: چرا به شما می‌گویند امام زمان؟ مگر نامتان مهدی نیست؟!  گفتم: شما امام ما انسان‌ها در این زمان هستید. تنها رهبر زنده‌ی ما. بعد گفت: برای این از پیش ما رفته‌اید که آدم بدها شهیدتان نکنند؟ مثل امام‌های قبلی؟ گفت: قایم شده‌اید؟ گفتم: آره! وگرنه آدم بدها شما ادامه مطلب…

خستگی

دست ها را سه بار تا گوش بالا می برم و هر بار الله اکبر می گویم. تسبیح به دست، ذکر حضرت مادر بر لب، پرده را کنار می زنم. آفتاب، دلگیر از ابرهایی که جلوی چشمانش را گرفته اند، بی رنگ و جان حیاط را پُر کرده است. کودکان ادامه مطلب…