آزاد مرد!
تمام هفتاد و دو تن سرشار از یک عالَم حرفند. ادامه مطلب
تمام هفتاد و دو تن سرشار از یک عالَم حرفند. ادامه مطلب
دستم را از دستش رها می کند. دست می برد ادامه مطلب
می ایستم، درست در چهارچوب درِ آشپزخانه.خمیازه ای می کشم ادامه مطلب
برای دلش می گویم: «باشه.» می رویم تو. شیرِ ماده ادامه مطلب