تکرار تاریخ
پدر در بستر بیماری بود: «حبیب و برادرم را خبر کنید بیاید!» عایشه رفت و با پدرش برگشت. روی از او برگرداند:«می گویم حبیب من را خبر کنید!» حفصه رفت و با پدرش برگشت. روی از او برگرداند:«گفتم برادر و حبیبم را خبر کنید!» ام سلمه فریاد زد:«به خدا او ادامه مطلب