کنگر
عَذرا یک کنگر کوچک از توی سینی برداشت. فرو کرد ادامه مطلب
عَذرا یک کنگر کوچک از توی سینی برداشت. فرو کرد ادامه مطلب
بعد از زیارت، مامان کفشهایم را از توی کیسه در ادامه مطلب
داغِ مـادر ولی پدر را کشـت همه مویش سپید شد ادامه مطلب
_نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه! این جمله را علی بن ادامه مطلب