لوبیای سحرآمیز!
با این که برگشت به گذشته، مزهی ذهنم را تلخ ادامه مطلب…
با این که برگشت به گذشته، مزهی ذهنم را تلخ ادامه مطلب…
دکتر عکس رادیولوژی را روی میز میگذارد: «مادرجان دستت شکسته.» ادامه مطلب…
هبوط کرد. به خرابآبادی که گرسنگی داشت. تشنگی داشت. گرما ادامه مطلب…
برای رسیدن به گامهای بلندش، میدویدم. پیِ آوایی نا آشنا، ادامه مطلب…