شلمغانی

شَلمغانی از یاران امام حسن عسکری علیه ­السلام بود.  بعدها مقرب جناب حسین‌بن‌روح نوبختی شد؛ تا این­که امور جدیدی را وارد دین کرد.  حسین‌بن‌روح گفت که تمام حرف‌­های شلمغانی کفر و الحاد به خداوند است. گفت که حرف­‌هایش را نپذیرید. گفت او را لعن کنید؛ اما خیلی­‌ها نپذیرفتند. گفتند او ادامه مطلب…

لالایی

نشسته گوشه‌ی سنگ سیاه سرد. پته‌ی چادرش را توی دلش جمع کرده‌است. کتابچه را روبه رویش باز کرده‌است. دست بر روی سنگ می‌کشد. غبار از چهره‌ی عکس  حک شده بر روی سنگ می‌گیرد. آهنگ صدایش در گوشم … چونان لالایی‌هایش، آن وقت که پسرک را روی پاها می‌خوابانْد. صدایش امّـا، ادامه مطلب…

نماز توبه

به کَلیمت، به آن که برای خودت ساخته‌ای گفتی به مفتون زده و دلباخته‌ی دنیا نگاه نکند. و منِ مجذوب دنیـا! ماه‌ حج نزدیک است. باید مُحرِم شوم! در آینه، خویش را به نظـاره ننشینم. نبینم این منِ مفتون زده را! و همه تو شوم. آینه و تجلّی‌گر تو از ادامه مطلب…

اولین روز مدرسه

کمک کرد تا بند کوله‌پشتی قرمز رنگم را روی شانه‌ها بیندازم. کفش‌های قرمز رنگم را، برای اولین بار به پا کردم. در آستانه‌ی در به انتظار، با نگاه دنبالش کردم. چادر روی سر انداخت. کنارم ایستاد به کفش پوشیدن: « توی راه، اگه آدم سن بالایی دیدی، بهش سلام کن!» ادامه مطلب…