روزهایی غریب و قریب!

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

امام سجاد جعلتُ فداه… زینت عابدان….داغ پدر و تازگی واقعه ی عاشورا … چشمانش که به آب می افتد می گرید…گوسفندی را سر می برند، می گرید. می گرید… می گرید.
اکنون، دو گرگ به جان هم افتاده اند. پسرِ خلفِ زبیر و پسرِ خلفِ معاویه !
فرزند حنظله ی غسیل الملائکه گویی تازه از خواب غفلت بیدار شده است.
فهمیده است این را… که یزید، فاسق و فاجر است. مست است به شراب هایی که می خورد، 
به سرگرم شدن با حیوان خانگی اش، …
عبدالله بن حنظله، طعمه ی دندان گیر عبدالله بن زبیر می شود. قیام می کند بر یزید.
قیام می کند و پسر زبیر سرخوش است که این قیام، یزید را سر به نیست می کند و خود می شود خلیفه ی بلا منازع عرب.
لیک عبدالله شکست می خورد. یزیدیان بر مدینه یورش می برند.
جان و مال و ناموس مدینه بر یزیدیان حلال می شود.
و
فرزند حسین بن علی علیهم السلام در مدینه، در سکوت، با دلی خونین… خانه اش مأمن بسیاری از زنان و کودکان مدینه می شود. بسیاری به خانه اش پناه می برند تا از شرِ یزیدیان در امان بمانند.
و
علی بن حسین علیهما السلام در سکوت… تنها می نگرد و … می گرید.


بِنَفْسِی لَکَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَى


0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها