همان عزیزِ مهربانِ امین!

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

آن چه خالقم می خواهد که انجام دهم؛ مساوی است با انسانیت.

مصداقش نبی خاتم است؛ همان عزیزِ مهربانِ امینِ عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم!

اگر عاشق انسانیت شوم؛ از هیچ کدام از این اعمال دوری نخواهم کرد. ولع من برای به کاربستنِ تمامش، ناتمام است.

بیزار خواهم شد اعمالی را که از من حیوانی انسان نما می سازد.

تا مرکب من تَنِ من است؛ اژدهای نفس به دنبال شکار من است.

آن هنگام که مرکب تن را رها می کنم؛ اژدها را مرداری بدبو به چه کار آید. دیر رسیده و من رفته ام.

اگر اژدهای نفس قبل از رهایی از تَن شکارم کند؛ رها کردن مرکب تن و همراهی فرزندانِ زشت صورت و سیرتِ اژدها با من؛ جای من دیار دیوان و دَدان است.

راهی به دیار انسانیت نیست. آن گاه آفتاب فطرت نام من، تهِ چاه پلیدی هایِ من، زشتی ها را نمایان می کند. می بینم و جان می کنم؛ اما نمی میرم.


0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها