کاریست که شده!

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

گاز تمیز شده است. خوشحالم.

قابلمه را با احتیاط می گذارم روی گاز. می دانم از این لجباز های همه چیز به هم ریز است.
زیرش را کم می کنم و درش را کج می گذارم.

می روم دنبال بقیه کارها.

یک ساعتی می گذرد. صدایی می آید. می روم کنار گاز. در قابلمه سر خود لیز خورده و کیپ دهن قابلمه شده است.

دور تا دور شعله ی گاز پر است از آب حبوباتِ نیم پز.

لبخند می زنم. کاریست که شده.

دسته‌ها: دست نوشته

0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها