یخِ زمان

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

شوری شیرین به تلخیِ تمام دنیایِ دَنی در من به جوشش افتاده است.
اسیرم. بنده ام. راهی است که شروع شده و باید به پایانش بَرَم.
گاه و بیگاه، سر از بیراهه در می آورم.

این قوای نفسانی…
این روحِ جاوادنگی طلبْ کُن…

این یخِ زمانِ در حال ذوب شدن…

معنیِ اصرار بر خندیدن های بدون علتِ هر روزه را نمی فهمم..

وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ

لقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ

تبسّم و اندوه در دل.
شاد کردن دلِ مومن.
کمک به رفع مشکلات.

من از خانه ی خود دور افتاده ام.

 

+امام صادق عليه السلام: «خنده‏ ی مؤمن تبسم است.»؛ اصول الكافي/ ت مصطفوى/ ج‏4/ ص486.


0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها