ظهور

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

می گویند اگر در حال انتظار بمیری چیزی از دست نداده ای. گویی در هنگام حکومتِ امامت جان داده ای.

اما…

من که حق و باطل را گم کرده ام چه کنم؟ چشم، برای دیدن، نور می خواهد.

گاه در تاریکی، گاه در گرگ و میشیِ هوا و

من متحیر اطرافم را می جویم. نمی یابم حق را…

و این روحم را می خراشد و با هر نفس به سوزش می افتد.

من بی شما هر لحظه روحم جان می کند، هر چند سرگرم دنیا باشم. حواسم را می اندازم گوشه گوشه ی دنیا تا کمتر درد جان کندن را سَر کِشم.

اما از شما دورتر و دورتر می شوم و درد کندنِ جان سخت تر!


0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها