پسرِ ساقیِ کوثر

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

بر بالای بام رفت. تشنگی سوی چشمانش را کم کرده بود. به جمعیت نگاه کرد: «علی (علیه السلام) در بین شما نیست؟»

«نه!»

«کسی نیست که به ما آب برساند؟»

خبر به گوش علی بن ابی طالب علیه السلام رسید.

همراه حسنین علیهما السلام و جوانان بنی هاشم، مشکِ لبریز از آب در دست، به سمت خانه ی عثمان بن عفان به راه افتاد.

از آب بر پسرش مضایقه کردند.

صدای العطش کودکان!

مشک های خشکیده و تکیده را به دست یارانش داد.

«مشک ها را از آب فرات پر کنید!»

یاران به شریعه رسیدند.

عمرو بن حجاج به نگهبانی شریعه ایستاده بود.

«کیستى و براى چه آمده‌ای؟»

«نافع بن هلالم، در طلب آب آمده‌ام.»

«می­ توانی از آب بنوشی، اما… جایز به بردن آب برای حسین (علیه السلام) نیستی.»


0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها