سازنده لبخند!

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

داغِ مـادر ولی پدر را کشـت
همه مویش سپید شد پدرم
مسجـد کوفـه تیغ خورد اما
در مدینـه شـهید شـد پدرم

پدرم خاطرات تلخی داشت
قصّـه ی آتش و در و دیوار
قصّـه ی کوچه بنی هاشـم
قصّـه ی تلخ سینه و مسمار

شما مرا پدر باشید؟! من که… شباهتی به مـادر ندارم!

می خواهم از اعمالم دور باشم؛ امّا… او آفریده ی من است و تجلّیِ من!تصویری از من در آیینه ی وجود!اگر نمی خواهمش… اگر نمی خواهمش، باید نَبـاشم. این منْ نبـاشم!
باید بشوم دخترِ شما. شبیهِ مـادر!

شما عاشقِ مـادر بودید.

هر چه، رنگ و بویی هر چند اندک از مـادر داشته باشد،
هر چه… هر که، شما را یاد مـادر بیندازد،
روی لبـان شما لبخند می سـازد.

آه!
هر چند… چشمِ شـما به اشـک می نشیند.


0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها