السّلام عَلی خَلَفِ السَّلَفِ!

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

ظلم با نعمت در یک جا جمع نمی شود.

از کجا فهمیدم؟!

از آن جایی که معتمد، از ترس این که او را ابوالخلف بخوانند، در خانه حبسش کرد.

وه که سامرا چه حزن آور بود، در نبود امامش!

لیک آبگینه ی به وسعت آسمان، از پشت صدها حاجب در نهایت راستی، زشتی شان را بر همگان هویدا کرد.

به پندار خامی شکستندش.

درخشش نور خدا؛ از هر تکه ی آبگینه در هر دم و هر مکان‌؛ بر طبل رسواییِ ظلم کوبید.

انواری که پهلو به پهلوی کعبه، به هم می پیوندد. خَلف صالح قامت راست می کند: «أنا الإمام المنتقم.»

آن زمان، این زمین جایی برای ظلمت نخواهد بود.


0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها