سرکش

توسنی کردم ندانستم همی  کز کشیدن سخت‌تر گردد کمند واگویی این تک بیت، به زیر لب، از سویدای دل و مزه مزه کردنِ حسی امیدبخش  در روزگـار مدرسـه،  در روزگـار ترسـیم آینده‌ای روشن در خیـال، در روزهایی که جملگی می‌گفتند تو نورَسی و دلت سفید و بی‌خط و خش، برای ادامه مطلب

دل شکسته

گاه ماجرایی، سنگی زشت و کج و معوج می‌شود و آبگینه‌ی دل را نشانه می‌رود. آبگینه‌ هزار تکه می‌شود. تکه‌ها‌ی شکسته، جوف صدر را پر می‌کند. یادآوری خاطرات، صدرِ مجروح را در هم مُشت می‌کند. فرو رفتن تکه‌های شکسته‌ی آبگینه در شش گوشه‌ی تنگ شده صدر، جای زخم را تازه ادامه مطلب

شما کی می آیید؟

اذان تمام نشده، صدای پدافند بیشتر شد. از توی ایوان، تیر پدافندهایی که توی هوا منفجر می­‌شدند، نمایان بود. کمی توی ایوان پا به پا شد و رفت تو. به اصرارش پشتِ دیوارِ هال نماز خواندیم. می­‌گفت: «ممکن است وسط نماز، شیشه­‌ها خرد شود و بریزد روی سرمان.» بعد از ادامه مطلب