جایت خالی است!
جمله ای بود مأنوسِ با جان؛ لیک حزنِ کاتب، چشمانم را به سوزش انداخت. جایتان خالی است؛ گر نبود که نافرمان نمی شدم. می شدم؟ آن قدر غرقِ شما می شدم؛ آن قدر که نفَسی نمی ماند تا سر بیرون کنم و نظاره کنم دیگری را! می دانم! لیک بگذار ادامه مطلب