معنا!

منتشرشده توسط مصطفوی در تاریخ

هوشنگ ابتهاج می گوید زبان برای بیان واقعیات خارجی است. درد را مثال می زند؛

«چطوری می خوای دردُ بگی؟!»

وقتی می گویند عالَمِ دیگر فقط عالَمِ معناست…

می اندیشم به صوَر عالم ماده، حتّی کلمات هم تصویرند…اصوات…هر آنچه با حواس پنجگانه می یابم؛ همگی صورتند.

و اگر من در این صورت ها بمانم؟! لذتش من را سرگرم کند؟!

چگونه سر بلند کنم و به عالم معنا فکر کنم، چگونه محبتش به دلم بیفتد؟

آنوقت که نوبه ی من می رسد تا کوله ی توشه برگیرم و برگردم به دیار خویش…

تا کی می خواهم غریبی کنم و چون کودکی پا به زمین بکوبم که 

-:«من رو‌ نبرید!»

و احساس غربت، من را در ابتدای راه فلج کند؟!

گویا باید جمع اضداد شد. 

دید و ندید!

شنید و ‌نشنید!

بویید و‌ کر بو شد!

لمس کرد و پی به هویت برد!

چشید و دهانت گس شد!

در این صورت ها توقف ممنوع ست. 

   

 


0 0 رای ها
امتیــاز به نوشـته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها