آرامستان
باغ رضوانِ اصفهان و انبوهِ آدم ها. به امید یافتن مزارِ تازه، همه جا پرسه می زنیم. آهنگِ زیارت عاشورا. ادامه مطلب…
باغ رضوانِ اصفهان و انبوهِ آدم ها. به امید یافتن مزارِ تازه، همه جا پرسه می زنیم. آهنگِ زیارت عاشورا. ادامه مطلب…
«دل خویش را به یأس از تو قانع ساختم و از تو بازگشتم؛ چه یأس نیکوترین داروی طمع است. تو ادامه مطلب…
زندگی پرسید: چرا به شما میگویند امام زمان؟ مگر نامتان مهدی نیست؟! گفتم: شما امام ما انسانها در این زمان ادامه مطلب…
شکمبه روی سرش افتاد و دلِ دختـر کف سینه اش. اشک آمد در چشمِ دختـر، بدون فرو ریختن. دوید به ادامه مطلب…
بهانه ی نوشتن این متن، سلیقه های گوناگون است. آن یکی گفت: «از جان کریستوفر خوشم میاد.» روبه رویی اش ادامه مطلب…
ردیف میانی، بین صندلی هایی که یک در میان پر بودند، دخترک پهلوی مادر ایستاده بود. مادر ساعد نازکش را ادامه مطلب…
هیچ استدلال عقلی، حاکم ظالم را قبول نمی کند؛ و فقط سکوتی فریاد زده می شود در برابر جبر و ادامه مطلب…
یقه ی لباس کمی تنگ بود. به زور سرم را از توش رد کردم. مامان رو به رویم نشست. روی ادامه مطلب…
دست ها را سه بار تا گوش بالا می برم و هر بار الله اکبر می گویم. تسبیح به دست، ادامه مطلب…
امام على علیه السلام فرمود: «من اطلق طرفه کثر اسفه؛ هر کس چشم خویش را آزاد گذارد، همیشه اعصابش ناراحت ادامه مطلب…
گفت کشاورز کافر است که دانه می پوشاند. و شب نیز، هر پدیده به زیر چادر سیاهش نَهان می شود. ادامه مطلب…
«الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ آنها که تلاش هایشان در زندگی دنیا گم (و ادامه مطلب…
عمر مکلف شدنش به سال نمیرسد. جـانماز یاسی رنگش را کنار جـانمازم پهن میکند. چادر گلدارش را بر سر میاندازد ادامه مطلب…
تمثیل جالبی بود. «می خواهی بروی مسافرت… خب، ماشینت را می بری تعمیرگاه. زیر و بندش را می بینی، موتورش ادامه مطلب…
به این آیه می رسم: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي ادامه مطلب…
«…كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ؛ این چنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم…» هر گروهی عمل خود را زیبــا ادامه مطلب…
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ هرگز كسانى را كه در راه خدا ادامه مطلب…
دختر تبلتش را گذاشت روی میز و ایستاد.:«وای! اینا چیه خریدی عزیز؟ چه خوشگلن!» عزیز پارچه ی سفیدی را از ادامه مطلب…
کار هر روز ابرها شده است. روی خوشید که کمی از اوجِ آسمان پایین تر آمده را می گیرند. آسمان ادامه مطلب…
«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ؛ پس هنگاميكه از كار مهمّي فارغ ميشوي به مهمّ ديگري پرداز!» «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ و ادامه مطلب…